
از زیر سایه جنگ تا روشنایی واژهها؛ روایت مهاجرت
سیتی نیوز ؛ مهاجرت برای مبین حکیمی، فقط عبور از مرزهای جغرافیایی نبود؛ سفری بود از دل تاریکیهای جنگ، سقوط و بیثباتی به سوی نوری هرچند کمرنگ اما پرامید. او در کتاب «مهاجرت» روایتی صادقانه، دردناک و تاثیرگذار از تجربه شخصیاش بهعنوان یک مهاجر افغان در دل تحولات سیاسی و اجتماعی افغانستان ارائه میدهد؛ کتابی که نهتنها سندی بر رنجهای فردی او، بلکه بخشی از حافظه جمعی نسلی است که در دل بحران زیستهاند.
ایده نگارش کتاب، از همان روزهای نخست فرار از افغانستان در ذهن نویسنده شکل گرفت. از مقاله نویسی شروع شد تا نگارش منسجم اثر، در فضای پناهگاه پناهجویان در آلمان آغاز شد؛ در خانهای کوچک در هامبورگ، جایی که اندکی سکوت، فرصتی برای زنده نگهداشتن حافظهای شد که فراموشی آن را تهدید میکرد.
او مینویسد که نوشتن این کتاب، نهتنها تلاش برای تسکین دردهای شخصیاش بود، بلکه مسوولیتی بود در برابر وجدان خود، مردم کشورش و تمام کسانی که صدایشان در هیاهوی جهانی شنیده نمیشود.
پیش از مهاجرت، حکیمی بهعنوان فعال رسانهای و اجتماعی در افغانستان مشغول به کار بود. دغدغهاش عدالت اجتماعی، آزادی بیان و حقوق بشر بود. اما با سقوط نظام، آزادیها، امنیت و آرمانها فرو ریختند. لحظهای، همهچیز پایان یافت؛ و مهاجرت، نه یک انتخاب، بلکه یک اجبار شد.
تجربه مهاجرت در آثار حکیمی، تنها یک مسیر فیزیکی نیست، بلکه روندی عاطفی و روانی است؛ از فرار، ترس و بیقراری، تا بازسازی امید و معنا. او در کتابش، این تجربه را با خواننده به اشتراک میگذارد تا نشان دهد پشت چهرهی خستهی هر پناهجو، جهانی از خاطره و فاجعه نهفته است.
کتاب «مهاجرت» از دو بخش اصلی تشکیل شده است. بخش نخست، روایتی شخصی و ملموس از تجربه مهاجرت است؛ روایتی که حس همذاتپنداری را در مخاطب برمیانگیزد. بخش دوم، تحلیلیست ژورنالیستی و مستند از ریشهها، زمینهها و پیامدهای بحران افغانستان. این ترکیب، خواننده را هم درگیر رنج انسانی مهاجران میکند و هم به فهم عمیقتری از پیچیدگیهای سیاسی-اجتماعی کشور میرساند.
مبین حکیمی اکنون در شهر هامبورگ آلمان ساکن است و همچنان به فعالیتهای رسانهای و اجتماعیاش ادامه میدهد. او در کنار نویسندگی ، در برخی پروژههای مرتبط با مهاجرت و ادغام فرهنگی همکاری دارد. همچنین بهعنوان اسیستان در یکی از رسانههای محلی آلمان مشغول به کار است؛ نقشی که به او این فرصت را میدهد تا هم تجربههای خود را توسعه دهد و هم صدای مهاجران و پناهجویان را در پلتفرمهای رسانهای اروپایی بازتاب دهد.
او میگوید مهاجرت هرچند محدودیتهایی به همراه داشته، اما بستری فراهم کرده تا صدایش فراتر از مرزهای ملی شنیده شود و به پلی ارتباطی میان فرهنگها و انسانها بدل گردد.
فرآیند چاپ کتاب، در ایران با دشواریهای زیادی همراه بود. اخذ مجوز، بیش از یک سال زمان برد و حساسیتهای نهادهای نظارتی نسبت به موضوعاتی چون سقوط نظام، جنگ، مهاجرت و نقدهای اجتماعی، روند انتشار را پرچالشتر کرد. اما در نهایت، کتاب موفق به چاپ شد؛ گامی مهم برای رساندن صدای نسلی که سالها در خاموشی زیستهاند.
در حالیکه رونمایی کتاب در ایران انجام شده، هنوز مراسمی برای معرفی رسمی آن در آلمان برگزار نشده است.
واکنشها به کتاب «مهاجرت» نشان از تاثیرگذاری عمیق آن دارند. برخی خوانندگان نوشتهاند که دیدگاهشان نسبت به پناهجویان دگرگون شده است. یکی از برجستهترین پیامها از یک نوجوان افغان بود: «تا حالا نمیدانستم پشت چهره خسته یک پناهجو، چنین داستانی میتواند باشد.»
این بازخوردها برای نویسنده نشانهای از موفقیت کتاب در ایجاد همدلی، شکستن کلیشهها و ساختن پلهای فرهنگی میان تجربههاست.
حکیمی نوشتن این کتاب را تجربهای توام با رنج، اشک، بغض و گاه تسکین توصیف میکند. خاطرات تلخ فرار، وداع، و بیخانمانی، هر بار با نگارش زنده میشدند. اما او باور دارد که با هر واژه، بخشی از بار سنگین این خاطرات از دوشش برداشته میشد و صدای هزاران انسان بیصدا به جهان رسانده میشد.
در پایان کتاب، حکیمی پیامی برای جوانان کشورش دارد:
«تسلیم نشوید، حتی اگر همهچیز علیهتان باشد. آینده متعلق به کسانیست که در تاریکی هم چراغ خود را روشن نگه میدارند.»
او آنها را به امید، تلاش و مبارزه دعوت میکند؛ حتی اگر مسیر پرسنگلاخ و طولانی باشد.
کتاب «مهاجرت» فراتر از یک خاطرهنگاری است؛ بیانی صادقانه از یک فاجعه انسانی و سیاسی، و کوششی برای بیدار کردن وجدان جهانی نسبت به سرنوشت پناهجویان. مبین حکیمی با قلمی روان و تجربهای ملموس، مهاجرت را نه صرفا ترک وطن، بلکه تلاشی برای بقا، بازسازی و روایت حقیقت معنا میبخشد.
روینا میان/ سیتی نیوز